اسدالله عسگراولادی زاده ۱۳۱۲ تهران از برجسته‌ترین بازرگانان ایرانی، معروف‌ترین صادرکننده خشکبارایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب , رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین است.
او در خانواده بازاری با اصالت دماوندی متولد شد.  برخی او را یکی از ثروتمندترین افراد ایران به‌شمار آورده اند.  صادرات پسته، زیره، میگو، میوه‌جات خشک و خاویار و واردات شکر و لوازم خانگی مهمترین فعالیت اقتصادی اوست. . عسگراولادی از اقتصاد بازار، توسعه صادرات و حمایت از بخش خصوصی حمایت می‌کند.
وی از سال ۱۳۳۶ که شرکت حساس را دایر کرده تا حالا کار صادرات کرده‌است. او میگوید من به این که میلیاردر هستم افتخار می‌کنم به این دلیل که ذره‌ای از دارایی‌هایم را با رانت وکار خلاف به دست نیاورده‌ام. حتی از گرفتن وام بانکی هم پرهیز می‌کنم وگفتم که حتی کار واردات هم نمی‌کنم. نه این که کار واردات را بد بدانم. نه بد نمی‌دانم اما من با خودم عهد کرده‌ام کار صادرات بکنم.
شاخص‌ترین رفتار سیاسی او در دو مقطع زمانی رخ داد. اولین بار در میانه دهه ۳۰ و دومین بار در پایان دهه ۵۰ اسدالله پایش به محافل مهم سیاسی باز شد. بار اول هنگامی که قصد ازدواج داشت، کارت عروسی‌اش را به زندان برد تا برادر در بندش را به مراسم عروسی دعوت کند. این رفتار او با واکنش تند ساواک مواجه شد. دومین بار هم در راه تجارت پسته از تهران به لندن در پاریس توقف کرد و برای مدتی کوتاه میهمان مبارزان ساکن نوفل‌لوشاتو شد. در بازگشت از راه فرنگ نیز بسته‌ای را به تهران آورد که در آن لیست سران کمیته تنظیم اعتصابات به مهر امام مشخص شده بود. پس از این دو اتفاق، اسدالله عسگراولادی دو گزینه پیش رویش قرار گرفت. تجارت پسته و زیره اولین و مهم‌ترین کارش شد و حضور در اتاق ایران نیز زمان‌های اضافه زندگی‌اش را پر می‌کرد.
مهم‌ترین پایگاه تمرکز اقتصادی اسدالله عسگراولادی، دفتری ۱۲۰ متری در ساختمانی واقع در خیابان مطهری تهران است. ۵ مرد میانسال و کهنسال نیز کارمندان او به حساب می‌آیند. دفتر همچنان به سبک همان حجره‌های قدیمی اداره می‌شود. روی میزهای نزدیک‌ترین کارمند دفتر، فرش کوچکی انداخته شده است، پسته‌ها روی میز دیگری ریخته شده است.
«شرکت حساس» بزرگ‌ترین دارایی مالی او به شمار می‌آید که حداقل ۵ بار برنده جایزه صادراتی شرکت نمونه سال شده است. صادرات زیره، پسته و دیگر نمونه‌های خشکبار طی تمامی سال‌های گذشته از طریق همین دفتر صورت گرفته است. به تمامی کارمندانش و حتی نزدیکانش سه توصیه مهم و ضروری دارد: «بیش از ۲۵ درصد از دارایی‌های خودتان را وام ندهید. صبح‌ها زودتر از همه از خواب بلند شوید و از خانه بیرون بروید. در همه کارها خدا در یادتان باشد.» می‌گوید با همین سه توصیه موفق به کسب رتبه هفتمین ثروتمند بزرگ ایران شده است.
اسدالله عسگراولادی هیچ جنسی را بدون تخفیف نمی‌خرد و هیچ کالایی را با تخفیف نمی‌فروشد. این شهرت بیش از ۶۰ سال تجارت اوست. او به غیر از تجارت خشکبار مالک خانه‌ها و زمین‌های بسیاری در تهران است.
اسدالله عسگراولادی دفتری در لندن نیز دارد. او در سال‌های پیش از انقلاب تشکیلاتی در امریکا نیز داشته است. خانه خیابان فرشته مهم‌ترین دارایی او به شمار می‌آید. مسجد خیابان فرشته و صندوق قرض‌الحسنه خیابان فرشته نیز دیگر دارایی‌های وقف‌شده او به شمار می‌آیند. بخش مهمی از دارایی‌های عسگراولادی به زمین و خانه تبدیل شده است .
کل صادرات پسته ایران سالیانه حدود  90 میلیون  کیلوگرم به ارزش حدود  700 میلیون دلار است که کمتر از یک‌چهارم این صادرات به عسگراولادی تعلق دارد
از او نقل شده است که : من تاجرم و اصولى دارم؛ یکى از اصولم این است که هیچ وقت بیش از یک هفتم تنخواهم را به کسى نسیه نمى‌دهم تا اگر پولم را خورد باقى پولم محفوظ بماند. اصل بعدى‌ام این است که سعى کردم هیچ وقت بیش از نصف دارایى‌ام را نسیه نخرم. اصل دیگر این است که سعى کردم از بانک‌ها وام نگیرم. بانک‌ها بسیار سراغ من آمدند اما قبول نمى‌کردم! در نتیجه شب با خیال راحت به خانه مى‌رفتم و بدهکار نبودم. اگر داشتم مى‌خریدم و اگر نداشتم، نمى‌خریدم. یادم نمى‌رود در اولین سفرم به نیویورک پاى ساختمان معروف امپایراستیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، 3 جمله نوشته بود: موفقیت من به این 3 جمله است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتى تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم. این 3 جمله اثر زیادى روى من گذاشت. سعى کردم در تجارتم به این 3 جمله متعهد باشم. اینها در تجارت خیلى مهم است. چون تجارت بى‌رحم است. تجارت در محیط رقابت بى‌رحم است. این شعار هم است: اگر مى‌خواهى رقابت کنى باید با چشم بسته بى‌رحمى کنی. مى‌شود البته با رافت و مهربانى کار کنى اما آنجا که مى‌خواهى رقابت کنى نه رافت کاربرد دارد و نه مهربانى باید بى‌رحم باشى .
من در تجارت به 3 اصل سخت و سفت پایبند هستم: کیفیت، رقابت، خوش‌قولى، وقتى تعهد مى‌کردم براى فروش یک جنس، اگر بعد از فروش قیمت ترقى مى‌‌کرد، معامله را به هم نمى‌زدم. اما خیلى از همکاران این کار را مى‌کنند یا از کیفیت مى‌زنند تا ضرر نکنند.